دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم
دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم

دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم

مختصری در مورد شخصیت حضرت علی علیه السلام

مردان بزرگ و دوستان و دشمنانشان  

 دربارهء شخصیت هاى بزرگ جهان موضعگیرى هاى متفاوت و گاه متضاد بسیار مى شود; دوستانى پیدا مى کنند که در راه آنان سر از پا نمى شناسند و پروانه وار هستى خود را فداى ایشان مى کنند و به پاس دوستى بدترین شماتت ها وسخت ترین شکنجه ها را به جان پذیرا مى شوند. و متقابلاً, دشمنانى پیدا مى کنند لجوج و کینه توز که به هیچ وجه حاضر نمى شوند دست از دشمنى خود بردارند و راه صلح و صفا را پیش گیرند.

دوستى و دشمنى این افراد گاه چنان شدت و وسعت مى گیرد که حد و مرزى نمى شناسد و زمان و مکان را درمى نوردد و به زمانهاى بعد و مکان هاى دیگر نیز دامن مى کشد. شدت و دامنهء این نفوذ بستگى کامل به عظمت و علوّشخصیت انسان دارد.

در میان شخصیت هاى بزرگ جهان هیچ کس به اندازهء حضرت على (ع ) مورد داوریهاى ضد و نقیض واقع نشده , درصحنهء جذب و دفع , محل توجه دو قطب مخالف قرار نگرفته است . از میان شخصیت هاى عظیم انسانى شاید فقط حضرت مسیح (ع ) را بتوان از این حیث مانند حضرت على (ع ) دانست , زیرا وى نیز, در قلمرو دوستى و دشمنى ,توجه دو گروه کاملاً متضاد را به خود جلب کرده است و از این لحاظ یک نوع مشابهت میان این دو رهبر آسمانى مشاهده مى شود.

حضرت مسیح , به پندار غالب مسیحیان , همان خداى مجسم و متجسد است که براى نجات بندگان خود از گناه موروثى از پدر (حضرت آدم ) به زمین آمد و سرانجام مصلوب شد! او در نظر عامهء مسیحیان , جزالوهیت شخصیت دیگرى ندارد.

در برابر آنان , یهودیان در جناح کاملاً متضاد قرار گرفته , آن حضرت را به افترا و دروغگویى متهم کرده اند وشنیع ترین تهمت را, که قلم از ذکر آن شرم دارد, به مادر پاک او نسبت داده اند.

یک چنین تضادى دربارهء حضرت على (ع ) نیز همواره وجود داشته است . گروهى به جهت کمى ظرفیت و کوتاهى فکر, از فرط علاقه , سرور یکتاپرستان را تا مقام الوهیت بالابرده , کرامت هایى را که از آن حضرت در طول زندگى ظاهرشده است گواه خدایى او گرفته اند. این گروه , متأسفانه نام مقدس <علوى >را بر خود نهاده اند و هم اکنون افراد زیادى ازمشرب آنان پیروى مى کنند. جاى تأسف است که دستگاه تبلیغى شیعه تاکنون نتوانسته است از این عواطف سرشاربهره بردارى کند و چهرهء واقعى حضرت على (ع ) را به آنان بنمایاند و ایشان را به صراط توحید و یکتاپرستى , که امیرمؤمنان (ع ) خود افتخار جانبازى در آن راه را داشت , رهنمون شود.

در برابر این گروه , از نخستین روزهاى خلافت ظاهرى امام (ع ) دسته اى عداوت او را به دل گرفتند و پس از مدتى به صورت گروه هایى به نام <خوارج >و <نواصب >در آمدند. پیامبر اکرم (ص ) از ظهور این دو جناح منحرف در زمان حکومت امیرالمؤمنین کاملاً آگاه بود و در یکى از سخنان خود به حضرت على (ع ) چنین فرمود:

هلک فیک اثنان: محب غال و مبغض قال(1)

دو گروه در راه تو هلاک مى شوند: گروهى که دربارهء تو غلو کنند و گروهى که با تو دشمنى ورزند.

یک مشابهت دیگر نیز میان حضرت على (ع ) و حضرت مسیح (ع ) وجود دارد و آن مکانى است که این دوشخصیت در آنجا دیده به جهان گشودند.

مسیح (ع ) در سرزمین مقدسى به نام <بیت اللحم >(که غیر از بیت المقدس است ) به دنیا آمده و از این لحاظ بر سایرپیامبران بنى اسرائیل یک نوع برترى یافت . و سرور آزادگان در سرزمین مقدس مکه و در خانه خدا, کعبه , به طوراعجازآمیز دیده به جهان گشود و از قضا در خانهء خدا (مسجد کوفه ) نیز شربت شهادت نوشیده و در برابر آن <حسن مطلع >برخوردار از <حسن ختامى >شد که کاملاً بى سابقه بوده و شایسته است که در وصف او گفته شود: <نازم به حسن مطلع و حسن ختام او>.

 

مثلث شخصیت حضرت على (ع )

 

از نظر روان شناسان , شخصیت هر فردى متشکل از سه عامل مهم است که هر یک در انعقاد و تکون شخصیت تأثیربه سزایى دارد و گویى روحیات و صفات و طرز تفکر انسان همچون مثلثى است که از پیوستن این سه ضلع به یکدیگرپدید مى آید. این سه عامل عبارتنداز:

1 وراثت

2 آموزش و پرورش

3 محیط زندگى

صفات خوب و بد آدمى و روحیات عالى و پست او به وسیلهء این سه عامل پى ریزى مى شود و رشد و نمو مى کند.

دربارهء عامل وراثت سخن کوتاه اینکه : فرزندان ما نه تنها صفات ظاهرى را, مانند شکل و قیافه , از ما به ارث مى برند,بلکه روحیات و صفات باطنى پدر و مادر نیز از طریق وراثت به آنان منتقل مى شود.

آموزش و پرورش و محیط, که دو ضلع دیگر شخصیت انسان را تشکیل مى دهند, در پرورش سجایاى عالى که دست آفرینش در نهاد آدمى به ودیعت نهاده و یا تربیت صفاتى که کودک از پدر و مادر به وراثت برده است نقش مهمى دارند. یک آموزگار مى تواند سرنوشت کودکى و یا کلاسى را تغییر دهد. و بسا که محیط, افراد آلوده را پاک و یا افراد پاک را آلوده مى سازد. قدرت این دو عامل در شکل دادن به شخصیت آدمى چنان مسلم و روشن است که خود را ازتوضیح دربارهء آن بى نیاز مى دانیم . البته نباید فراموش کرد که در وراى این امور سه گانه و مشرف و مسلط بر آن ها اراده وخواست انسان قرار گرفته است .

 

شخصیت موروثى حضرت على (ع )

 

امیرمؤمنان از صلب پدرى چون ابوطالب دیده به جهان گشود. ابوطالب بزرگ بطحاء (مکه ) و رئیس بنى هاشم بود.سراسر وجود او, کانونى از سماحت و بخشش , عطوفت و مهر, جانبازى و فداکارى در راه آیین توحید بود.

در همان روزى که عبدالمطلب جد پیامبر در گذشت , آن حضرت هشت سال تمام داشت . از آن روز تا چهل و دوسال بعد, ابوطالب حراست و حفاظت پیامبر را, در سفر و حضر, برعهده گرفت و با عشق و علاقهء بى نظیرى در راه هدف مقدس پیامبر که گسترش آیین یکتا پرستى بود جانبازى و فداکارى کرد. این حقیقت در بسیارى از اشعار مضبوط در دیوان ابوطالب منعکس شده است ; همچون :

لیعلم خیار الناس ان محمداً نبى کموسى و المسیح بن مریم (2)

افراد پاک و خوش طینت باید بدانند که محمد (ص ) پیامبرى است همچون موسى و عیسى (ع ).

الم تعلموا انا وجدنا محمداًرسولا کموسى خط فى اول الکتب (3)

آیا نمى دانید که محمد (ص ) همچون موسى (پیامبرى آسمانى ) است و پیامبرى او در سرلوحهء کتاب هاى آسمانى نوشته شده است ؟

یک چنین فداکارى , که به زندانى شدن تمام بنى هاشم در میان دره اى خشک و سوزان منجر شد, نمى تواندانگیزه اى جز عشق به هدف و علاقهء عمیق به معنویت داشته باشد, و علایق خویشاوندى و سایر عوامل مادى نمى تواند یک چنین روح ایثارى در انسان پدید آورد.

دلایل ایمان ابوطالب به آیین برادر زادهء خود به قدرى زیاد است که توجه قاطبهء محققان بى نظر را به خود جلب کرده است . متأسفانه گروهى , از روى تعصبات بیجا, در مرز توقف دربارهء ابوطالب باقى مانده اند و گروه دیگر جسارت را بالاتر برده , او را یک فرد غیر مؤمن معرفى کرده اند. حال آن که اگر جزئى از دلایلى که دربارهء اسلام ابوطالب درکتاب هاى تاریخ و حدیث موجود است دربارهء شخص دیگرى وجود مى داشت , در ایمان و اسلام او براى احدى جاى تردید و شک باقى نمى ماند, اما انسان نمى داند که چار این همه دلایل نتوانسته است قلوب بعضى را روشن سازد!

 

شخصیت مادر حضرت على (ع )

 

مادر وى , فاطمه , دختر اسد فرزند هاشم است . وى از نخستین زنانى است که به پیامبر ایمان آورد و پیش از بعثت از آیین ابراهیم (ع ) پیروى مى کرد. او همان زن پاکدامنى است که به هنگام شدت یافتن درد زایمان راه مسجد الحرام راپیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت :

خداوندا, به تو و پیامبران و کتاب هایى که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازندهء این خانه ایمان راسخ دارم , پروردگارا! به پاس احترام کسى که این خانه را ساخت و به حق کودکى که در رحم من است , تولد این کودک را بر من آسان فرما.

لحظه اى نگذشت که فاطمه به صورت اعجازآمیزى وارد خانهء خدا شد و در آنجا وضع حمل کرد.(4)

این فضیلت بزرگ را قاطبهء محدثان و مورخان شیعه و دانشمندان علم انساب در کتابهاى خود نقل کرده اند. در میان دانشمندان اهل تسنن نیز گروه زیادى به این حقیقت تصریح کرده , آن را یک فضیلت بى نظیر خوانده اند.(5)

حاکم نیشابورى مى گوید:

ولادت على در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است .(6)

آلوسى بغدادى صاحب تفسیر معروف مى نویسد:

تولد على در کعبه در میان ملل جهان مشهور و معروف است و تاکنون کسى به این فضیلت دست نیافته است .(7)

 

در آغوش پیامبر (ص )

 

هر گاه مجموع عمر امام (ع ) را به پنج بخش قسمت کنیم , نخستین بخش آن را زندگى امام پیش از بعثت پیامبرتشکیل مى دهد. عمر امام در این بخش از ده سال تجاوز نمى کند, زیرا لحظه اى که حضرت على (ع ) دیده به جهان گشود بیش از سى سال از عمر پیامبر (ص ) نگذشته بود; و پیامبر در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد.(8)

حساسترین حوادث زندگى امام در این بخش همان شکل گیرى شخصیت حضرت على (ع) و تحقق ضلع دوم ازمثلث شخصیت وى به وسیلهء پیامبر است . این بخش از عمر, براى هر انسانى , از لحظه هاى حساس و ارزندهء زندگى اوشمرده مى شود. شخصیت کودک در این سن , همچون برگ سفیدى , آمادهء پذیرش هر شکلى است که بر آن نقش مى شود; و این فصل از عمر, براى مربیان و آموزگاران , بهترین فرصت است که روحیات پاک و فضایل اخلاق کودک راکه دست آفرینش در نهاد او به ودیعت نهاده است پرورش دهند و او را با اصول انسانى و ارزشهاى اخلاقى و راه و رسم زندگى سعادتمندانه آشنا سازند.

پیامبر عالیقدر اسلام , به همین هدف عالى , تربیت حضرت على (ع ) را پس از تولد او به عهده گرفت . هنگامى که مادر حضرت على (ع ) نوزاد را خدمت پیامبر آورد با علاقهء شدید آن حضرت نسبت به کودک روبرو شد. پیامبر از وى خواست که گهوارهء حضرت على را در کنار رختخواب او قرار دهد از این جهت , زندگانى امام از روزهاى نخست بالطف خاص پیامبر توأم شد. نه تنها پیامبر گهوارهء حضرت على را در موقع خواب حرکت مى داد, بلکه در مواقعى ازروز بدن او را مى شست و شیر در کام او مى ریخت , و در موقع بیدارى با او با کمال ملاطفت سخن مى گفت . گاهى او رابه سینه مى فشرد و مىگفت :

این کودک برادر من است و در آینده ولى و یاور و وصى و همسر دختر من خواهد بود.

به سبب علاقه اى که به حضرت على داشت هیچ گاه از او جدا نمى شد و هر موقع از مکه براى عبادت به خارج شهر مى رفت حضرت على (ع ) را همچون برادر کوچک یا فرزند دلبندى همراه خود مى برد. (9)

هدف از این مراقبت ها این بود که دومین ضلع مثلث شخصیت حضرت على (ع ) که همان تربیت است , به وسیلهء اوشکل گیرد و هیچ کس جز پیامبر در این شکل گیرى مؤثر نباشد.

امیر مؤمنان در سخنان خود خدمات ارزندهء پیامبر (ص ) را یاد کرده , مى فرماید:

و قد عملمتم موضعى من رسول الله (ص ) بالقرابة القربیة و المنزلة الخصیصة, وضعنى فى حجره و انا ولد یضمنى الى صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسنی جسد و یشمنی عرفه و کان یمضغ ثم یلقمنیه .(10)

شما اى یاران پیامبر, از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و مقام (احترام ) مخصوصى که نزد آن حضرت داشتم کاملاًآگاه هستید و مى دانید که من در آغوش پر مهر او بزرگ شده ام ; هنگامى که نوزاد بودم مرا به سینهء خود مى گرفت ودر کنار بستر خود از من حمایت مى کرد و دست بر بدن من مى مالید, و من بوى خوش او را استشمام مى کردم , و او غذادر دهان من مى گذاشت .

 

پیامبر اکرم (ص ) حضرت على (ع ) را به خانهء خود مى برد

 

از آنجا که خدا مى خواهد ولى بزرگ دین او در خانهء پیامبر بزرگ مى شود و تحت تربیت رسول خدا قرار گیرد, توجه پیامبر را به این کار معطوف مى دارد. مورخان اسلامى مى نویسند:

خشکسالى عجیبى در مکه واقع شد. ابوطالب , عمومى پیامبر, با عایله و هزینهء سنگینى روبرو بود. پیامبر با عموى دیگر خود, عباس , که ثروت و مکنت مالى او بیش از ابوطالب بود به گفتگو پرداخت و هر دو توافق کردند که هر کدام یکى از فرزندان ابوطالب را به خانهء خود ببرد تا در روزهاى قحطى گشایشى در کار ابوطالب پدید آید. از این جهت عباس , جعفر را و پیامبر اکرم (ص ) حضرت على را به خانهء خود بردند .(11)

این بار که امیر مؤمنان به طور کامل در اختیار پیامبر قرار گرفت از خرمن اخلاق و فضایل انسانى او بهره هاى بسیاربرد و موفق شد تحت رهبرى پیامبر به عالیترین مدارج کمال خود برسد. امام (ع ) در سخنان خود به چنین ایام و];ؤمراقبت هاى خاص پیامبر اشاره کرده , مى فرماید:

و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر أمه یرفع لى کل یوم من اخلاقه علما و یا مرنى بالاقتداء به .(12)

من به سان بچه ناقه اى که به دنبال مادر خود مى رود در پى پیامبر مى رفتم ; هر روز یکى از فضایل اخلاقى خود را به من تعلیم مى کرد و دستور مى داد که از آن پیروى کنم .

 

حضرت على (ع ) در غار حرا

 

پیامبر اسلام (ص ) پیش از آنکه مبعوث به رسالت شود, همه ساله یک ماه تمام را در غار حرا به عبادت مى پرداخت و در پایان ماه از کوه سرازیر مى شد و یکسره به مسجدالحرام مى رفت و هفت بار خانهء خدا را طواف مى کرد و سپس به منزل خود باز مى گشت .

دراینجا این سؤال پیش مى آید که با عنایت شدیدى که پیامبر نسبت به حضرت على داشت آیا او را همراه خود به آن محل عجیب عبادت و نیایش مى برد یا او را در این مدت ترک مى گفت ؟

قراین نشان مى دهد از هنگامى که پیامبر اکرم (ص ) حضرت على (ع ) را به خانهء خود برد هرگز روزى او را ترک نگفت . مورخان مى نویسند:

على آنچنان با پیامبر همراه بود که هرگاه پیامبر از شهر خارج مى شد و به کوه و بیابان مى رفت او را همراه خودمى برد.(13)

ابن ابى الحدید مى گوید:

احادیث صحیح حاکى است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخرساخت على در کنار حضرتش بود. آناز از روزهاى همان ماه بود که پیامبر براى عبادت به کوه حرا رفته بود

امیر مؤمنان , خود در این باره مى فرماید:

و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه ولایراه غیری(14)

پیامبر هر سال در کوه حرا به عبادت مى پرداخت و جز من کسى او را نمى دید.

(4)ین جمله اگر چه مى تواند ناظر به مجاورت پیامبر در حرا در دوران پس از رسالت باشد ولى قراین گذشته و اینکه مجاورت پیامبر در حرا غالباً قبل از رسالت بوده است تأیید مى کند که این جمله ناظر به دوران قبل از رسالت است .

طهارت نفسانى حضرت على (ع ) و پرورش پیگیر پیامبر از او سبب شد که در همان دوران کودکى , با قلب حساس ودیدهء نافذ و گوش شنوا خود, چیزهایى را ببیند و اصواتى را بشنود که براى مردم عادى دیده و شنیدن آن ها ممکن نیست ; چنانکه امام , خود در این زمینه مى فرماید:(15)

أرى نور الوحی و الرسالة و أشم ریح النبوة(16)

من در همان دوران کودکى , به هنگامى که در حرا کنار پیامبر بودم , نور وحى و رسالت را که به سوى پیامبر سرازیربود مى دیدم و بوى پاک نبوت را از او استشمام مى کردم .

امام صادق (ع ) مى فرماید:

امیر مؤمنان پیش از بعثت پیامبر اسلام نور رسالت و صداى فرشتهء وحى را مى شنید.

در لحظهء بزرگ و شگفت تلقى وحى پیامبر به حضرت على فرمود:

اگر من خاتم پیامبران نبودم پس از من تو شایستگى مقام نبوت را داشتى , ولى تو وصى و وراث من هستى , تو سروراوصیا و پیشواى متقیانى .(17)

امیر مؤمنان دربارهء شنیدن صداهاى غیبى در دوران کودکى چنین مى فرماید: هنگام نزول وحى بر پیامبر صداى ناله اى به گوش من رسید; به رسول خدا عرض کردم این نالهء چیست ؟ فرمود: این نالهء شیطان است و علت ناله اش این است که پس از بعثت من از اینکه در روى زمین مورد پرستش واقع شود نومید شد. سپس پیامبر رو به حضرت على کرد و گفت :

.(5) انک تسمع ما أسمع و ترى ما أرى إلا أنک لست بنبی و لکنک لوزیر

 

پى‏نوشتها:‌

 

1 . نهج البلاغه , کلمات قصار, شمارهء 117 به جاى <فیک >, فى است .

2 . مجمع البیان , ج 4 ص 37

3 . مجمع البیان , ج 4 ص 37

4 . کشف الغمة, ج 1 ص 90

5 . مانند مروج الذهب , ج 2 ص 349الشفاء, ج 1 ص 151و...

6 . مستدرک حاکم , ج 3 ص 483

7 . شرح قصیده عبدالباقى افندى , ص 15

8 .  برخى مانند ابن خشاب در کتاب موالید الائمة مجموع عمر على (ع ) را شصت و پنج و مقدار عمر آن حضرت را پیش ازبعثت دوازده سال دانسته است . به کتاب کشف الغمة نگارش مورخ معروف على بن عیسى اربلى (متوفاى سال 693ه ـ ق ) ج 1ص 65مراجعه شود.

9 . کشف الغمة, ج 1 ص 90

10 . نهج البلاغهء عبده , ج 2 ص 182 خطبهء قاصعه .

11 . سیرهء ابن هشام , ج 1 ص 236

12 . نهج البلاغهء عبده , ج 2 ص 182

13 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج 13 ص 208

14 . نهج البلاغه , خطبهء 187(قاصعه ).

15 . پیش از آنکه پیامبر اسلام از طرف خد به مقام رسالت برسد وحى و صداهاى غیبى را به صورت مرموزى , که در روایات بیان شده است , درک مى کرد. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج 13 ص 197

16 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج 13 ص 310

17 . نهج البلاغه , خطبهء قاصعه .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد