دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم
دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم

دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم

حضرت علی (ع) پیک و نمایندگان مخصوص پیامبر (ص ) و وصی و خلیفه بعد او

پیک و نمایندگان مخصوص پیامبر (ص )  

 

حضرت على (ع ) به فرمان خدا آیات سورهء برائت وقطعنامهء ویژه ریشه کن ساختن بت پرستى را, به هنگام حج ,براى همهء قبایل عرب برخواند و براى این کار, درست در جاى پیامبر (ص ) تکیه کرد.

تاریخ اسلام حاکى است که در آن روزى که پیامبر گرامى (ص ) رسالت خود را اعلان نمود, در همان روز نیز خلافت و جانشینى حضرت على (ع) را پس از خود اعلام کرد.

پیامبر گرامى در طول رسالت بیست و سه سالهء خود, گاهى به صورت کنایه و اشاره و کراراً به تصریح , لیاقت وشایستگى حضرت على (ع ) را براى پیشوایى و زمامدارى امت به مردم یادآورى مى کرد و افرادى را که احتمال مى داد پس از درگذشت وى با حضرت على (ع ) در افتند و از در مخالفت با او در آیند اندرز مى داد و نصیحت مى کرد و احیاناًاز عذاب الهى مى ترساند.

شگفت آور اینکه هنگامى که رئیس قبیلهء بنى عامر به پیامبر (ص ) پیشنهاد کرد که حاضر است از آیین او سرسختانه دفاع کند اما مشروط به اینکه زمامدارى را پس از خود به او واگذار پیامبر اکرم (ص ) در پاسخ او فرمود:

<الامر الى الله یضعه حیث شاء>(الامر الی الله یضعه حیث شا’) (1)

یعنى : این امر در اختیار خداست و هر کس را براى این کار انتخاب کند او جانشین من خواهد بود.

هنگامى که حاکم یمامه پیشنهادى مشابه پیشنهاد رئیس قبیلهء بنى عامر مطرح کرد, باز هم پیامبر (ص ) سخت برآشفت و دوست رد بر سینهء او زد.(2)

با وجود این , پیامبر گرامى در موارد متعدد و به عبارات مختلف حضرت على (ع ) را جانشین خود معرفى مى کرد و];م1ز این راه به امت هشدار مى داد که خدا حضرت على را براى وصایت و خلافت انتخاب کرده و او در این کار اختیارى نداشته است . از باب نمونه مواردى را در اینجا یادآور مى شویم :

1 در آغاز بعثت , هنگامى که رسول اکرم (ص ) طرف خدا مأمور شد که خویشاوندان خود را به آیین اسلام دعوت کند, در آن جلسه , حضرت على (ع ) را وصى و وزیر و خلیفهء خویش پس از خود خواند.

2 هنگامى که پیامبر, رهسپار تبوک شد موقعیت حضرت على (ع ) را نسبت به خود به سان موقعیت هارون نسبت به موسى (ع ) بیان داشت و تصریح کرد که همهء مناصبى را که هارون داشت , جز نبوت , حضرت على (ع ) نیز داراست .

3 به بریده و دیگر شخصیتهاى اسلام گفت : على (ع ) شایسته ترین زمامدار مردم پس از من است .

4 در سرزمین غدیر و در یک اجتماع هشتاد هزار نفرى (یا بیشتر) دست حضرت على (ع ) را گرفت و او را به مردم معرفى کرد و تکلیف مردم را در این مورد روشن ساخت .

علاوه بر تصریحات یادشده , گاهى پیامبر گرامى (ص ) بعضى کارهاى سیاسى را به حضرت على (ع ) واگذار مى کردو از این طریق افکار جامعهء اسلامى را براى تحمل زمامدارى حضرت على آماده مى ساخت . از باب نمونه , جریان زیرارا بررسى مى کنیم :

متجاوز از بیست سال بود که منطق اسلام دربارهء شرک و دوگانه پرستى در سرزمین حجاز و در میان قبایل مشرک عرب انتشار یافته بود و اکثر قریب به اتفاق آنها از نظر اسلام دربارهء بتان و بت پرستان آگاهى پیدا کرده بودند ومى دانستند که بت پرستى چیزى جز یک تقلید باطل از نیاکان نیست و معبودهاى باطل آنان چنان ذلیل و خوارند که نه تنها نمى توانند دربارهء دیگران کارى انجام دهند بلکه نمى توانند حتى ضررى از خود دفع کنند و یا نفعى به خودبرسانند و چنین معبودهاى زبون و بیچاره در خورستایش و خضوع نیستند.

گروهى که با وجدان بیدار و دل روشن به سخنان رسول گرامى گوش فرا داده بودند در زندگى خود دگرگونى عمیقى پدید آوردند و از بت پرستى به توحید و یکتاپرستى گرویدند. خصوصاً هنگامى که پیامبر (ص ) مکه را فتح کرد وگویندگان مذهبى توانستند در محیط آزاد به تبیین و تبلیغ اسلام بپردازند تعداد قابل ملاحظه اى از مردم به بت شکنى پرداختند و نداى توحید در بیشتر نقاط حجاز طنین انداز شد. ولى گروهى متعصب و نادان که رها کردن عادت دیرینه براى آنان گران بود, گرچه پیوسته با وجدان خود در کشمکش بودند, از عادات زشت خود دست بر نداشتند و از];..ّّخرافات و اوهام پیروى مى کردند.

وقت آن رسیده بود که پیامبر گرامى (ص ) هر نوع مظاهر بت پرستى و حرکت غیر انسانى را با نیروى نظامى درهم بکوبد و با توسل به قدرت , بت پرستى را که منشأ عمدهء مفاسد اخلاقى و اجتماعى و یک نوع تجاوز به حریم انسانیت بود (و هست ) ریشه کن سازد و بیزارى خدا و رسولش را در منى و در روز عید قربان و در آن اجتماع بزرگ که از همه ءنقاط حجاز در آنجا گرد مى آیند اعلام بدارد. خود آن حضرت یا شخص دیگرى قسمتى از اول سورهء برائت را, که حاکى از بیزارى خدا و پیامبر او از مشرکان است , در آن اجتماع بزرگ بخواند و با صداى رسا به بت پرستان حجاز اعلام کند که باید وضع خود را تا چهار ماه دیگر روشن کنند, که چنانچه به آیین توحید بگروند در زمرهء مسلمانان قرارخواهند گرفت و به سان دیگران از مزایاى مادى و معنوى اسلام بهره مند خواهند بود, ولى اگر بر لجاجت و عناد خودباقى بمانند, پس از چهار ماه باید آمادهء نبرد شوند و بدانند که در هر جا دستگیر شوند کشته خواهند شد.

آیات سورهء برائت هنگامى نازل شد که پیامبر (ص ) تصمیم به شرکت در مراسم حج نداشت . زیرا در سال پیش , که سال فتح مکه بود, در مراسم حج شرکت کرده بود و تصمیم داشت که در سال آینده نیز که بعدها آن را <حجةالوادع >نامیدند در این مراسم شرکت کند. از این رو ناچار بود کسى را براى ابلاغ پیامهاى الهى انتخاب کند. نخست ابوبکر را به حضور طلبید و قسمتى از آغاز سورهء برائت را به او آموخت و او را با چهل تن روانهء مکه ساخت تا در روز عید قربان این آیات را براى آنان بخواند.

ابوبکر راه مکه را در پیش گرفت که ناگهان وحى الهى نازل شد و به پیامبر (ص ) دستور داد که این پیامها را باید خودپیامبر و یا کسى که از اوست به مردم برساند و غیر از این دو نفر, کسى براى این کار صلاحیت ندارد.(3)

اکنون باید دین این فردى که از دیدهء وحى از اهل بیت پیامبر (ص ) است و این جامع بر اندام او دوخته شده است کیست ؟

چیزى نگذشت که پیامبر اکرم (ص ) حضرت على (ع ) را احضار کرد و به او فرمان داد که راه مکه را در پیش گیرد وابوبکر را در راه دریابد و آیات را از او بگیرد و به او بگوید که وحى الهى پیامبر را مأمور ساخته است که این آیات را بایدیا خود پیامبر و یا فردى از اهل بیت او براى مردم بخواند و از این جهت انجام این کار به وى محول شده است .

حضرت على (ع ) با جابر و گروهى از یاران رسول خدا (ص ) در حالى که بر شتر مخصوص پیامبر سوار شده بود,راه مکه را در پیش گرفت و سخن آن حضرت را به ابوبکر رسانید. او نیز آیات را به حضرت على (ع ) تسلیم کرد.

امیر مؤمنان وارد مکه شد و در روز دهم ذى الحجه بالاى جمرهء عقبه , با ندایى رسا سیزده آیه از سورهء برائت راقرائت کرد و قطعنامهء چهار ماده اى پیامبر ( را با صداى بلند به گوش تمام شرکت کنندگان رسانید. همهء مشرکان فهمیدند که تنها چهار ماه مهلت دارند که تکلیف خود را با حکومت اسلام روشن کنند. آیات قرآن و قطعنامهء پیامبرتأثیر عجیبى در افکار مشرکین داشت و هنوز چهار ماه سپرى نشده بود که مشرکان دسته دسته به آیین توحید روى آوردند و سال دهم هجرت به آخر نرسیده بود که شرکت در حجاز ریشه کن شد.

 

تعصبهاى ناروا

 

هنگامى که ابوبکر از عزل خود آگاه شد با ناراحتى خاصى به مدینه بازگشت و زبان به گله گشود و خطاب به رسول اکرم (ص ) گفت : مرا براى این کار (ابلاغ آیات الهى و خواندن قطعنامه ) لایق و شایسته دیدى , ولى چیزى نگذشت که از این مقام برکنارى کردى . آیا در این مورد فرمانى از خدا رسید؟

برخى از نویسندگان متعصب که در تحلیل فضایل حضرت على (ع ) انحراف خاصى دارند عزل ابوبکر و نصب حضرت على (ع ) را به مقام مذکور چنین توجیه کرده اند که ابوبکر مظهر شفقت و حضرت على (ع ) مظهر قدرت وشجاعت بود و ابلاغ آیات و خواندن قطعنامه به شجاعت قلبى و توانایى روحى نیازمند بود و این صفات در حضرت على (ع ) بیشتر وجود داشت .

این توجیه , جز یک تعصب بیجا نیست . زیرا, چنانکه گذشت , پیامبر (ص ) علت این عزل و نصب را به نحو دیگرتفسیر کرد و گفت که براى ان کار جز او و کسى که از اوست صلاحیت ندارد.(4)

ابن کثیر در تفسیر خود حادثه را به طور دیگر تحلیل کرده است . او مى گوید: شیوهء عرب این بود که هرگاه کسى مى خواست پیمانى را بشکند باید نقض آن را خود آن شخص یا یک نفر از بستگان او انجام دهد و در غیر این صورت پیمان به صورت خود باقى مى ماند. از این جهت حضرت على (ع ) براى این کار انتخاب شد.

نارسایى این توجیه بسیار روشن است . زیرا هدف اساسى پیامبر (ص ) از اعزام حضرت على (ع ) براى خواندن آیات و قطعنامه شکستن پیمانهاى بسته شده نبود تا یکى از بستگان خود را بفرستد, بلکه صریح آیهء چهارم از سوره ءتوبه این است که پیمان افرادى که به مقررات آن کاملاً عمل نموده اند احترام بگذارد تا مدت پیمان سپرى گردد(5).

 

بنابراین , اگر نقض پیمانى نیز نسبت بهه پیمان شکنان در کار بوده کاملاً جنبهء فرعى داشته است . هدف اصلى این بودکه بت پرستى یک امر غیر قانونى و یک گناه نابخشودنى اعلام شود.

اگر بخواهیم در این حادثهء تاریخى بى طرفانه داورى کنیم , باید بگوییم که پیامبر اسلام (ص ) به امر الهى قصدداشت در دوران حیات خود دست حضرت على (ع ) را در مسائل سیاسى و امور مربوط به حکومت اسلامى بازبگذارد تا مسلمانان آگاه شوند و عادت کنند که پس از غروب خورشید رسالت , در امور سیاسى و حکومتى باید به حضرت على (ع ) مراجعه کنند و پس از پیامبر اسلام (ص ) براى این امور فردى شایسته تر از حضرت على (ع ) نیست .زیرا آشکارا دیدند که یگانه کسى که از طرف خدا براى رفع امان از مشرکان مکه , که از شؤون حکومت است , منصوب شد همان حضرت على (ع ) بود.

 

پى‏نوشتها:‌

 

1 . تاریخ طبرى , ج 8 ص 84و تاریخ ابن اثیر, ج 2 ص 65

2 . طبقات ابن سعد, ج 1 ص 262

3 . لا یودیها عنک الا انت او رجل منک و در برخى از روایات وارد شده است : او رجل من اهل بیتک . سیرهء ابن هشام , ج 4ص 545و غیره .

4 . روح المعانی , ج 10 , تفسیر سوره توبه , ص 45.

5 . از میان مشرکان , آنان که با شما پیمان بسته اند و از عمل به آن چیزى فروگذار نکرده اند و بر ضد شما با کسى همپشتى نکرده اند,پیمان خود با ایشان را تا اتمام مدت مدت آن حفظ کنید که خداوند تقوا پیشگان را دوست دارد.

32 . مشکل

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد