دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم
دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم

دانلود نمونه سوال و تلخیص دروس حوزه علمیه خراسان و قم

ماجرای شب لیلة المبیت و فداکاری های حضرت علی علیه السلام

فداکارى بى نظیر  

 

اعمال و رفتار هر فرد, زاییدهء طرز تفکر و عقیده او است . جانبازى و فداکارى از نشانه هاى افراد با ایمان است . اگرایمان انسان به چیزى به حدى برسد که آن را بالاتر از جان و مال خود بداند, قطعاً در راه آن سر از پا نمى شناسد وهستى و تمام شؤون خویش را فداى آن مى سازد. قرآن مجید این حقیقت را در آیهء زیر منعکس کرده است :

<انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل الله اولئک هم الصادقون >(حجرات : 15

 

<مؤمنان کسانى هست که به خدا و پیامبر او ایمان آوردند و در آن هرگز تردید نکردند و با مال و جان خود در راه خدا کوشیدند ; آنان به راستى در ایمان خود صادقند.>در سالهاى آغاز بعثت , مسلمانان سخت ترین شکنجه ها و زجرها را در راه پیشبرد هدف تحمل مى کردند. آنچه که دشمنان را از گرایش به آیین توحید باز مى داشت همان عقاید خرافى نیاکان و حفظ مقام خدایان و تفاخر به امیتازات قومى و طبقاتى و کینه هاى موروثى قبیله اى بود. این موانع تا روزى که پیامبر (ص ) مکه را فتح کرد, بر سر راه پیشرفت اسلام در مکه و اطراف آن وجود داشت و جز با قدرت نیرومند ارتش اسلام از میان نرفت .

فشار قریش بر مسلمانان سبب شد که گروهى از آنان به حبشه و گروه دیگرى به یثرب مهاجرت کنند. با آنکه پیامبر وحضرت على از حمایت خاندان بنى هاشم و بالاخص ابوطالب برخوردار بودند, اما جعفر بن ابى طالب ناگزیر شد به همراه تنى چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مکه را به عزم حبشه ترک گوید و تا سال هفتم هجرت که سال فتح خیبر بود در آنجا اقامت گزیند.

پیامبر اسلام (ص ) در سال دهم بعثت حضرت ابوطالب , بزرگترین حامى و مدافع خویش را, در مکه از دست داد.بیش از چند روز از مرگ عمومى بزرگوارش نگذشته بود که همسر مهربان او خدیجه , که هیچ گاه از بذل جان و مال درپیشبرد هدف مقدس پیامبر دریغ نمى داشت ,, نیز چشم از جهان پوشید. با درگذشت این دو حامى بزرگ , میزان خفقان و فشار بر مسلمین در مکه فزونى گرفت ; تا آنجا که در سال سیزدهم بعثت , سران قریش در یک شوراى عمومى ];ّّتصمیم گرفتند که نداى توحید را با زندانى کردن پیامبر یا با کشتن و یا تبعید او خاموش سازد. قرآن مجید این سه نقشه ءآنان را یادآور شده , مى فرماید:

<و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک اویقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین >(انفال : 30

به یادآور هنگامى را که کافران بر ضد تو حیله کردند و بر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند یا بکشند و یا تبعیدکنند. آنان از در مکر وارد مى شوند و خداوند مکر آنان را به خودشان باز مى گرداند; و خداوند از همه چاره جوتر است

سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردى انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب یکباره برخانهء محمد (ص ) هجوم برده , او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق , هم مشرکان از تبلیغات او آسوده مى شدند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش مى شد و لذا خاندان هاشم نمى توانست با تمام قبایلى که در ریختن خون وى شرکت کرده بودند به خونخواهى و مبارزه برخیزند.

فرشتهء وحى پیامبر را از نقشهء شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهى را به او ابلاغ کرد که باید هر چه زودتر مکه رابه عزم یثرب ترک کند.

شب مقرر فرا رسید مکه و محیط خانهء پیامبر (ص ) در تاریکى شب فرو رفته بود. مأموران مسلح قریش هر یک ازسویى به جانب خانهء رسول خدا روى آوردند. اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوهء غافلگیرى خانه را ترک کرده , در عین حال , چنین وانمود کند که در خانه است و در بستر خود آرمیده است . براى اجراى این نقشه لازم بود که فرد جانبازى در بستر او بخوابد و روانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادى که نقشهء قتل او را کشیده اند تصور کنند که او هنوز راترک نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانهء او شود و از راه عبور و مرور افراد در کوچه و بیرون مکه جلوگیرى نکنند. اما کیست که از جان خود بگذرد و در خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار, لابد کسى است که پیش از همه به وى ایمان آورده است و از آغاز بعثت , پروانه وار, گرد شمع وجود او گردیده است . آرى , این شخص شایسته کس جز على (ع ) نیست و این افتخار باید نصیب وى شود.

از این رو, پیامبر رو به حضرت على کرد و گفت : مشرکان قریش نقشهء قتل مرا کشیده اند و تصمیم گرفته اند که به طوردسته جمعى به خانهء من هجوم آورند و مرا در میان بستر بکشند. از این جهت از طرف خدا مأمورم که مکه را ترک کنم .لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابى و آن پارچهء سبز را به خود بپیچى تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه ام ];ّّو در بسترم آرمیده ام و مرا تعقیب نکنند. و حضرت على (ع ) در اطاعت امر رسول اکرم (ص ) از آغاز شب در بستر آن حضرت آرمید.

چهل نفر آدمکش اطراف خانهء پیامبر را محاصره کرده بودند و از شکاف در به داخل مى نگریستند و وضع خانه راعادى مى دیدند و گمان مى کردند که پیامبر در بستر خود آرمیده است . همه سراپا مراقب بودند و آنچنان وضع خانه راتحت نظر گرفته بودند و آنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش مورى از نظر آنان مخفى نمى ماند.

اکنون باید دید که پیامبر اکرم , با این مراقبت شدید, چگونه خانه را ترک گفت .

بسیارى از سیره نویسان بر آنند که پیامبر اکرم (ص ) در حالى که آیاتى از سورهء یس را قرائت مى کرد (1) صف

محاصره کنندگان را شکافت و آنچنان از میانشان عبور کرد که احدى متوجه نشد. امکان این مطلب قابل انکار نیست ;چه هر گاه مشیت الهى بر این تعلق گیرد که پیامبر خود را از طریق اعجاز و به طور غیر عادى نجات دهد, هیچ چیزنمى تواند مانع از آن شود. ولى سخن اینجاست که قراین زیادى حکایت مى کند که خدا نمى خواست پیامبر خود را ازطریق اعجاز نجات بخشد, زیرا در این صورت لازم نبود که حضرت على در بستر پیامبر بخوابد و خود پیامبر به غار<نور> برود و سپس با زحمات زیادى راه مدینه را در پیش گیرد.

برخى نیز مى گویند هنگامى که پیامبر از خانه خارج شد همهء آنان را خواب ربوده بود و پیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولى این نظر دور از حقیقت است و هرگز شخص عاقل باور نیم کند که چهل آدمکش که خانه را براى این محاصره کرده بودند که پیامبر از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند, مأموریت خود را آنچنان سرسرى بگیرند که همگى با خیال آسوده بخوابند!

ولى بعید نیست , همان طور که برخى نوشته اند, پیامبر پیش از گرد آمدن تروریستها, خانه را ترک گفته بود .(2)

 

یورش به خانهء وحى

 

مأموران قریش , در حالى که دستهایشان بر قبضهء شمشیر بود, منتظر لحظه اى بودند که همگى به خانهء وحى یورش آورند و خون پیامبر را که در بسترش آرمیده است بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر (ص ) مى نگریستند و ازفرط فرح در پوست نمى گنجیدند و تصور مى کردند که به زودى به آخرین آرزوى خود خواهند رسید. ولى على (ع ) باقلبى مطمئن و خاطرى آرام , در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود, زیرا مى دانست که خداوند پیامبر عزیز خود را نجات داده است .

دشمنان , نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانهء پیامبر هجوم آوردند, ولى به عللى از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و مأموریت خود را انجام دهند. پرده هاى تیره ءشب به کنار رفت و صبح صادق سینهء افق را شکافت . مأموران با شمشیرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانهء پیامبرهجوم آوردند و از اینکه در آستانهء تحقق بزرگترین آرزوى خود بودند از شادى در پوست خود نمى گنجیدند, اما وقتى وارد خوابگاه پیامبر (ص ) شدند حضرت على (ع ) را به جاى پیامبر یافتند. خشم و تعجب سراپاس وجود آنان را فراگرفت . رو به حضرت على کردند و پرسیدند محمد کجاست ؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من مى خواهید؟ در این موقع , از فرط عصبانیت به سوى حضرت على (ع ) حمله بردند و او را به سوى مسجد الحرام کشیدند, ولى پس از بازداشت مختصرى نازیر آزادش ساختند و در حالى که خشم گلوى آنان را مى فشرد تصمیم گرفتند که از پاى ننشینند تا جایگاه پیامبر (ص ) را کشف کنند.(3)

قرآن مجید براى اینکه این فداکارى بى نظیر در تمام قرون و اعصار جاودان بماند, در طى آیه اى جانبازى حضرت على (ع ) را مى ستاید و او را از کسانى مى داند که جان به کف در راه کسب رضاى خدا مى شتابند:

<و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد>(بقره : 207

برخى از مردم کسانى هستند که جان خود را براى تحصیل رضاى خداوند از دست مى دهند; و خداوند به بندگان خود رؤوف و مهربان است .

 

جنایتکار عصر بنى امیه

 

بسیارى از مفسران شأن نزول آیهء اخیر را حادثهء <لیلة المبیت >مى دانند و بر آنند که آیه به همین مناسبت درباره ءحضرت على (ع ) نازل شده است .(4)

سمرة بن جندب , عنصر جنایتکار عصر اموى , با گرفتن چهارصد هزار درهم حاضر شد که نزول این آیه را درباره ءحضرت على (ع ) انکار کند و دریک مجمع عمومى بگوید که آیه دربارهء عبدالرحمان بن ملجم نازل شده است ! وى نه تنها نزول این آیه را دربارهء على (ع ) انکار کرد بلکه افزود که آیهء دیگرى (که دربارهء منافقان است ) دربارهء على (ع ) نازل شده است .(5) آیهء مزبور این است :

<و من الناس من یعجبک قوله فى الحیاة الدنیا و یشهد الله على ما فى قلبه و هو الدالخصام >(بقره : 204

گفتار برخى از مردم تو را به تعجب وا مى دارد و خدا را بر آنچه که در دل دارد گواه مى گیرد. (تو فریب ظاهر گفتار اورا مخور, زیرا) وى از سخت ترین دشمنان است .

چنین تحریفى از حقیقت از چنان جنایتکارى بعید نیست . وى در دوران استاندارد <زیاد>در عراق , فرماندار بصره بود و به سبب عنادى که با خاندان پیامبر (ص ) داشت هشت هزار نفر را به جرم ولایت و دوستى با حضرت على (ع )کشت . وقتى <زیاد>از وى بازجویى کرد که چرا و به چه جرأتى این همه افراد را کشته است و هیچ تصور نکرد که درمیان آنان بى گناهى وجود داشته باشد, وى در پاسخ با کمال وقاحت گفت : <لو قتلت مثلهم ما خشیت >یعنى : من ازکشتن دو برابر آنان نیز باکى نداشتم .(6)

ذکر کارهاى ننگین سمره در این صفحات نمى گنجد. او همان کسى است که دستور پیغمبر (ص ) را, که هر وقت براى سرکشى به نخل خود وارد منزل مردم مى شود, باید اجازه بگیرد, رد کرد و حتى نشد نخل خود را به چند برابرقیمت آن به پیامبر بفروشد و اصرار مى ورزید که براى سرکشى به نخل خود هرگز اجازه نخواهد گرفت . پیامبر اکرم (ص ) پس از مشاهدهء این جریان به صاحب خانه گفت : برو درخت این مرد را بکن و به دور بینداز. و به سمره فرمود:<انک رجل مضار و لا ضرر و لاضرار>. یعنى تو مرد زیان رسانى هستى و اسلام اجازه نمى دهد کسى به کسى ضرر بزند.

بارى , این تحریف چند روزى بر ساده لوحان اثر جزئى نهاد, ولى مرور زمان پرده هاى تعصب را به کنار زد و محققان تاریخ اسلام حقایق را از وراى اوهام بیرون کشیدند و محدثان و مفسران نزول آیه را در شأن حضرت على (ع ) تصدیق کردند. این واقعهء تاریخى حاکى است که مردم شام چنان تحت تأثیر تبلیغات دستگاه اموى قرار گرفته بودند که هر چه ];ه از دهان گویندگان آن دستگاه مى شنیدند همه را چون لوح محفوظ مى پنداشتند. از اینکه مردم شام گفتار امثال سمره راتصدیق مى کردند مى توان فهمید که آنان کوچکترین اطلاعى از تاریخ اسلام نداشتند, زیرا هنگام نزول آیه عبدالرحمان چشم به جهان نگشوده بود و لااقل به محیط حجاز قدم نگذاشته و پیامبر را ندیده بود تا آیه اى دربارهء او نازل شود.

 

تعصبات ناروا

 

فداکارى امیر مؤمنان (ع ) در شبى که خانهء پیامبر (ص ) از طرد آدمکشان قریش محاضره شده بود امرى نیست که بتوان آن را انکار کرد و یا کوچک شمرد. خداوند براى اینکه به این رویداد تاریخى رنگ ابدى و جاودانى بخشد درقرآن مجید (سورهء بقره , آیهء 207 از آن یاد کرده است و مفسران بزرگ نیز در تفسیر آیهء مربوط به این واقعه به نزول آن در شأن حضرت على (ع ) اشاره کرده اند. ولى افرادى که بر دیده , پرده و در دل , تعصب و بغض به حضرت على (ع )دارند به دست و پا افتاده اند تا این فضیلت بزرگ تاریخى را چنان تفسیر کنند که از عظمت فداکارى آن حضرت بکاهند.

جاحظ, یکى از دانشمندان معروف اهل تسنن , چنین مى نویسد:

هرگز نمى توان خوابیدن على در بستر پیامبر را اطاعت و فضیلت بزرگ شمرد, زیرا پیامبر به او اطمینان داده بود که اگر در جایگاه او بخوابد آسیبى به او نخواهد رسید .(7)

پس از وى , ابن تیمیهء دمشقى (8) به این مطلب افزوده است که : على از طریق دیگر نیز مى دانست که کشته نمى شود, زیرا پیامبر به وى گفته بود که فراد در محل معینى از مکه اعلام کند که هرکس نزد محمد امانتى دارد بیاید وباز گیرد. على از مأموریتى که پیامبر به وى داد به خوبى دریافت که اگر در بستر آن حضرت بخوبد آسیبى به وى نخواهد رسید و جان به سلامت خواهد برد.

 

پاسخ

 

پیش از آنکه موضوع را بررسى کنیم از تذکر نکته اى ناگزیریم و آن اینکه جاحظ و ابن تیمیه و پیروان آن دو, که به بى مهرى نسبت به خاندان پیامبر (ص ) معروفند, براى انکار فضیلتى , ناخودآگاه , فضیلت برترى را براى حضرت على (ع )اثبات کرده اند! زیرا حضرت على (ع ) که از طرف پیامبر (ص ) مأموریت داشت که در خوابگاه او بخوابد از نظر ایمان ازدو حال خارج نبود. یا ایمان او به راستگویى پیامبر در حد متعارف بود و یا به طور فوق العاده اى به صدق گفتار پیامبرایمان داشت .

در صورت نخست مى توان گفت که حضرت على (ع ) علم قطعى به سلامت و بقاى خود داشت , زیرا براى کسانى که از نظر ایمان و اعتقاد در مرتبه اى نازل قرار دارند هرگز از گفتار پیامبر (ص ) جزم و یقین به صحت گفتار او حاصل نمى شود و اگر هم در بستر وى بخوابند دچار نگرانى و تشویش فراوان خواهند بود .

ولى اگر حضرت على (ع ) از نظر ایمان در درجه اى عالى قرار داشت و صحت گفتار پیامبر (ص ) در دل چون نورخورشید روشن بود, در این صورت براى حضرت على (ع ) فضیلت بالاترى اثبات کرده ایم . زیرا هرگاه ایمان فردى به مرتبه اى برسد که آنچه را از پیامبر (ص ) مى شنود چنان صحیح و صادق بینگارد که براى او با روز روشن فرق نکند واگر پیامبر به او بگوید که اگر در بستر وى بخوابد آسیبى به او نخواهد رسید با قلبى چنان آرام در بستر او بیارمد که سرسوزنى احتمال خطر ندهد, با چنین فضیلتى قطعاً چیزى برابرى نمى کند.

اکنون صفحات تاریخ را ورق بزنیم .

تاکنون بحث ما بر این فرض بود که پیامبر (ص ) به حضرت على (ع ) گفته است که کشته نخواهد شد, ولى اگر به تاریخ رجوع کنیم خواهیم دید که مطلب چنان نیست که پیروان حاجظ و ابن تیمیه گمان کرده اند و همهء مورخان حادثه را آنگونه که این دو نوشته اند ضبط نکرده اند.

مولف طبقات کبرا (9) واقعهء هجرت را به طور مشروح نوشته است و هرگز از آن جمله اى که جاحظ آن را دستاویز خود قرار داده (که پیامبر به على گفته : در خوابگاه من بخواب و آسیبى به تو نخواهد رسید) یادى نکرده است .

نه تنها او بلکه مقریزى , مورخ معروف قرن نهم (10), نیز در کتاب مشهور امتاع الاسماع حادثه را همچون کاتب واقدى نقل کرده است و هرگز نگفته که پیامبر به على فرمود: <آسیبى به تو نخواهد رسید>.

آرى , در این میان ابن هشام در سیره (ج 1 ص 483 و طبرى در تاریخ خود (ج 2 ص 99 از آن گفتار یادى کرده اند و کسانى همچون ابن اثیر در تاریخ کامل (ج 2 ص 372 و دیگران نیز که آن را نقل کرده اند همگى از سیرهء ابن هشام و یا تاریخ طبرى گرفته اند.

بنابراین مسلّم نیست که پیامبر (ص ) این مطلب را گفته باشد و اگر هم گفته باشد به هیچ وجه معلوم نیست که هر دومطلب را (نرسیدن آسیب و رد امانتهاى مردم ) در همان شب نخست گفته باشد; به گواه اینکه این حادثه را علما ومورخان شیعه و برخى از سیره نویسان اهل تسنن به صورت دیگرى نقل کرده اند. اینک توضیح مطلب :

دانشمندان معروف شیعه , مرحوم شیخ طوسى , در امالى خود دنبالهء واقعهء هجرت را که منتهى به نجات پیامبر شدچنین مى نویسد:

شب هجرت سپرى شد و على (ع ) از محل اختفاى پیامبر (ص ) آگاه بود و براى فراهم ساختن مقدمات سفر پیامبرلازم بود شبانه با او ملاقات کند (11)

پیامبر اکرم (ص ) سه شب در غار نور بسر برد. در یکى از شبها حضرت على (ع ) و هند بن ابى هاله فرزند خدیجه به غار رفتند و به محضر پیامبر (ص ) رسیدند. پیامبر دستورهاى زیر را به حضرت على داد:

1 دو شتر براى من و همسفرم آماده کن .(در این موقع ابوبکر گفت : من قبلاً دو شتر براى این کار آماده کرده ام . پیامبرفرمود: در صورتى این دو شتر را از تو مى پذیرم که پول هر دو را بپردازم . سپس به على دستور داد که پول شتران رابپردازد>.

2 من امین قریش هستم و هم اکنون امانتهاى مردم در خانهء من است . فردا باید در محل معینى از مکه بایستى و باصداى رسا اعلام کنى که هر کس امانتى نزد محمد دارد بیاید و آن را باز گیرد.

3 بعد از رد امانتها باید خود آمادهء مهاجرت کنى . هر وقت نامهء من به تو رسید, دخترم فاطمه و مادرت فاطمه وفاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب را همراه خود بیاور. و اگر کسانى از بنى هاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را نیز فراهم کن . (سپس فرمود:) <از این پس هر خطرى که در کمین تو بود از تو برطرف شده است و دیگرآسیبى به تو نخواهد رسید>.از این پس هر خطری که در کمِین تو بود از تو بر طرف شده است و دیگر آسیبی به تونخواهد رسید.(12)

ّّاین جمله مانند همان جمله اى است که ابن هشام در سیره و طبرى در تاریخ خود آورده اند. بنابراین اگر پیامبر به حضرت على تأمین داده است در شبهاى بعد بوده است و نه در شب هجرت , و اگر به حضرت على فرمان داده است که امانتهاى مردم را رد کند در شب دوم و یا سوم بوده است و نه در لیلة المبیت .

اگر بعضى از مورخان اخل تسنن واقعه را طورى نقل کرده اند که مى رساند پیامبر اکرم (ص ) در همان شب هجرت به حضرت على تأمین داده و در همان شب دستور رد امانتها را صادر کرده است قابل توجیه است , زیرا بعید نیست که نظر آنان به نقل اصل حادثه بوده است و ذکر زمان و مکان صدور این اوامر و وصایا براى آنان حائز اهمیت نبوده است .

حلبى در سیرهء خود مى نویسد:

در یکى از شبها که پیامبر (ص ) در غار نور بسر مى برد على (ع ) شرفیاب محضرش گردید. پیامبر (ص ) در آن شب به على (ع ) دستور داد که امانتهاى مردم را بازگرداند و قرضهاى پیامبر را ادا کند.(13)

و از مؤلف کتاب <الدرالمنثور>نقل  مى کند که على (ع ) پس از شب هجرت با پیامبر اکرم (ص ) ملاقات داشته است .(14)

 

دو گواه روشن بر فداکارى امام (ع )

 

دو مطلب تاریخى گواه مى دهد که عمل حضرت على (ع ) در آن شب جز فداکارى نبوده , آن حضرت به راستى آمادهء قتل و شهادت در راه خدا بوده است .

1)  اشعارى که امام (ع ) پیرامون این حادثهء تاریخى سروده و سیوطى همهء آنها را در تفسیر خود (15) نقل کرده است ,  گواه روشن بر جانبازى اوست :

وقیت بنفسى خیر من وطا الحصى

و من طاف بالبیت العتیق و بالحجر

محمد لما خاف ان یمکروا به

فوقاه ربى ذو الجلال من المکر

و بت اراعیهم متى ینشرونى

و قد وطنت نفسى على القتل و الاسر

من جان خود را براى بهترین فرد روى زمین و نیکوترین شخصى که خانهء خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده است سپر قرار دادم .

آن شخص عالیقدر محمد بود. و من هنگامى دست به این کار زدم که کافران نقشهء قتل او را کشیده بودند ولى خداى من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.

من در بتسر وى بیتوته کردم و در انتظار حملهء دشمن بودم و خود را براى مرگ و اسارت آماده کرده بودم .

2)  دانشمندان سنى و شیعه نقل کرده اند که خداوند در آن شب به دو فرشتهء بزرگ خود, جبرئیل و میکائیل , خطاب کرد که : اگ من براى یکى از شما مرگ و براى دیگرى حیات مقرر کنم کدام یک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد وزندگى به دیگر واگذار کند؟ در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد و در راه دیگرى فداکارى کند. سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که : به زمین فرود آیید و ببینید که على چگونه مرگ را خریده , خود را فداى پیامبر کرده است ;سپس جان على را از شر دشمن حفظ کنید .(16)

اگر از نظر بعضى مرور زمان بر این فضیلت بزرگ پرده کشیده است , ولى آغاز اسلام عمل حضرت على (ع ) در نظردوست و دشمن بزرگترین فداکارى به شمار مى رفت . در شوراى شش نفرى که به فرمان عمر براى تعیین خلیفه تشکیل شد على (ع ) با ذکر این فضیلت بزرگ بر اعضاى شورا احتجاج کرد و گفت :

من شما اعضاى شورى را به خدا سوگند مى دهم که آیا جز من کسى بود که براى پیامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آیاجز من کسى در جاى او خوابید و خود را سپر بلاى او کرد؟ همگى گفتند: والله جز تو کسى نبوده است .(17)

مرحوم سید بن طاووس دربارهء فداکارى حضرت على (ع ) تحلیل جالبى دارد و آن را به فداکارى اسماعیل و تسلیم او در برابر پدر قیاس کرده , برترى ایثار حضرت على (ع ) را اثبات کرده است .(18)

 

پى‏نوشتها:‌

 

1 . منظور آیات هشتم و نهم از این سوره است .

2 . سیرهء حلبى , ج 2 ص 32

3 . تاریخ طبرى , ج 2 ص 97

4 . مدارک نزول آیه را دربارهء على (ع ) سید بحرینى در تفسیر برهان (ج 1 ص 206ـ 207 و مرحوم بلاغى در تفسیر آلاءالرحمان (ج 1 ص 184ـ 185 نقل کرده اند. شارح معروف نهج البلاغه , این ابى الحدید, مى گوید: مفسران نزول آیه را در حق على نقل کرده اند. (ر.ک . ج 13 ص 262.

5 . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید, ج 4 ص 73

6 . تاریخ طبرى , ج 2 حوادث سال پنجاهم هجرى .

7 . العثمانیة, ص 45

8 . ابن تیمیه به سبب مخالفتهایى که با علماى اسلام داشت و عقاید خاصى که دربارهء شفاعت و زیارت قبور و... ابراز مى کردمطرود علماى وقت گردید و سرانجام در سال 728هجرى در زندان شام درگذشت .

9 . محمد بن سعد معروف به کاتب واقدى که در سال 168هجرى دیده به جهان گشود و در سال 230دیده از جهان بربست .طبقات وى جامعترین و در عین حال اصلیترین کتابى است که در سیرهء پیامبر اکرم (ص ) نوشته شده است . به ج 1 ص 227ـ228مراجعه فرمایید.

10 . تقى الدین احمد بن على مقریزى (متوفا به سال 845هجرى ).

11 . اعیان الشیعة, ج 1 ص 237

12 . متن عبارت پیامبر این است : ( <انهم لن یصلوا الیک من الان بشىء تکرهه >انهم لن یصلوا الیک من الان بشی’ تکرهه ).

13 . سیرهء حلبى , ج 2 ص 36و 37

14 . سیرهء حلبى ج 2 ص 36و 37

15 . الدرالمنثور, ج 3 ص 180.

16 . بحارالانوار, ج 19 ص 39 به نقل از احیاء العلوم غزالى .

17 . خصال صدوق , ج 2 ص 123 احتجاج طبرسى , ص 74.

18 . ر.ک . اقبال , ص 593 بحارالانوار, ج 19 ص 98.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد